Saturday, November 3, 2007

بودها و نمودها

این ترکیب رو اولین بار چند وقت پیش از ملکیان خواندم."بودها و نمودها"؛نوشته بود یکی ازاصول اخلاقی ای که باید در جهت نیل بهش تلاش کنیم یکی کردن بود و نمودمان با هم است نباید فاصله ای بین خود واقعی و تصویری از خود که در ذهن دیگران میسازیم وجود داشته باشد.
البته من هم مثل همه از کسانی که خود را عمدا بهتر از آنچه هستند نشان میدهند بیزارم،ولی فاصله ی بود و نمود ما همیشه برای کسب سودی این چنین نیست.ظ
.
من از جمله آدم هایی هستم که همیشه دوست دارند قسمت هایی از وجودشان را از دستبرد دیگران مخفی کنند . در نتیجه من در مقابل هر قشری از آدم ها قسمتی از آنچه هستم،از آنچه به آن میاندیشم ،از کاری که روزانه میکنم را نمایش میدهم .ظ
.
چرا؟
به 2 دلیل: 1- احساس اینکه عده ای از آدم ها هستند که من نمیتونم باهاشون رابطه داشته باشم به شدت منو اذیت میکنه(چرا؟ این دیگه روانکاوی میخواد.).من دوست دارم دایره ی افرادی که میشناسم را هر روز وسیع تر کنم و روابطی سطحی با جمع کثیری از آدم ها دارم.ولی ایده آل اکثر آدم ها ایجاد روابط عمیق با عده ای قلیل است و طبیعتا این عده ی کم را از بین هم عقیده و همراهان خود انتخاب میکنند و من اگر بخواهم تمام بود خود را در هر رابطه ای به عرصه ی ظهور برسانم طبیعتا تنها در دایره ی هم عقیده و همراهان یک دسته از آدم ها قرار خواهم گرفت.پس من برای درک انسان ها مجبورم روی تفاوت ها سرپوش بگذارم .ظ
و2-وجود شر:دیگران در مقابل نمود سانسور نشده ی من 2 واکنش منفی میتوانند نشان دهند.عده ای از آن بیزار خواهند بود ومرا مسخره خواهند کرد. و عده ای دوست دارند آن گونه می بودند و حسادت و نفرت برخورد غالب آنها خواهد بود.ظ
فرار از اولی ناشی از یک ضعف وجودی من است ولی فرار از دومی انتخاب است.فرار از هدر دادن عمر خود در گیرها و نفرت دیگران و فرار از گیر افتادن و هدر رفتن عمر دیگران در من.ظ
.
ژان پل سارتر مینویسد:*ظ
آنچه رابطه با دیگران را مختل میکند این است که هر کس درمقابل دیگری چیزی را مخفی میکند یا به صورت راز نگاه میدارد.من فکر میکنم شفافیت باید همه وقت جانشین راز شود.من روزی را میبینم که دو نفر هیچ گونه رازی در مقابل همدیگر نداشته باشند و زندگی درونی مانند زندگی بیرونی کاملا باز و عرضه شده خواهد بود.
بعد از این نباید آن پنهان کاری و رازی را داشت که در بعضی قرون افنخار آدم ها پنداشته میشد،و به نظر من حماقتی بیش نیست.زیرا هر ناحیه ی تیره ای که ما در درون خود داریم(تیره هم برای خود و هم برای دیگران)نخواهیم توانست به تمامی برای خود روشنش سازیم مگر اینکه بکوشیم برای دیگران روشن وشفاف سازیم.
به گمان من بعد ها،مردم بیش از بیش درباره ی خود حرف خواهند زد و این تغییر بزرگی خواهد بود.برای اینکه توافق اجتماعی حاصل شود باید هر س کلا برای همسایه اش وجود داشته باشد و همسایه اش نیز کلا برای او.ظ
اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر.*

2 comments:

Ahmad Ali said...

خوشمان آمد از دیدن این وبلاگ. Keep On!

Anonymous said...

chokar farhudi?