Wednesday, August 29, 2007

شغل

آقای دکتر برهانی مسئول بخش اعتیاد معاونت پیشگیری بهزیستی ،انسان والایی است با شغلی جالب.ایشان مسئولیت ایجاد "اجتماعات جامعه محور"توسط مردم عادی و حمایت از آنها در مناطق مختلف مشهد را به عهده دارند.هدف این اجتماعات کاهش آسیب های اجتماعی،بهبود وضعیت محیط و ارتقاء فرهنگی مناطق با آموختن چگونگی ارتباط با سازمان های دولتی است.
شغل دکتر به نظرم جالب است،ایشان با این کار به انسان ها "هویت" میبخشد
درک لغت هویت با توجه به دو لغت متضاد شباهت و تفاوت ممکن است.اينكه ما چه كسي هستيم و ديگران كي هستند. بنابراين ما بايد با هم ديگر شباهت داشته باشيم و ديگران هم بايستي ازما متمايز باشند.
نظريه مقوله‌بندي هنري تاجفل یکی از نظریات انسان شناسی در این زمینه است.قضيه كانوني این نظریه اینست که "مردم خودشان را بيشتر به عنوان عضو گروههاي اجتماعي و كمتر به عنوان اشخاص فردي، بيشتر تحت عنوان هويت اجتماعي و كمتر تحت عنوان هويت فردي طبقه‌بندي و مقوله‌بندي میكنند"ظ
تاجفل هويت اجتماعي را متشكل از سه عنصر مي‌داند: عنصر احساسي (احساسات نسبت به گروه و نسبت به افراد ديگري كه رابطه‌اي خاص با آن گروه دارند)، عنصر شناختي (آگاهي از اينكه، فرد به يك گروه تعلق دارد) و عنصر ارزشي (فرضياتي دربارة پيامدهاي ارزشي مثبت يا منفي عضويت گروهي). و براين اساس هويت اجتماعي از ديدگاه تاجفل عبارت است از: آن بخش از برداشت يك فرد از خود كه از آگاهي او نسبت به عضويت در گروه (گروههاي) اجتماعي همراه با اهميت ارزشي و احساسي منضم به آن عضويت سرچشمه مي‌گيرد.
و البته وجهه منفی کار ایشان این است که هويت اجتماعي در بسياري موارد مانع جهت‌گيري فرد به طرف هويت شخصي مي‌ شود. انسان ها اکثرا سعي مي‌كنند خود را با مشخصه‌هاي اجتماعي مقوله‌بندي كنند و نه مشخصه‌هاي شخصي و فردی در حالی که فردیت یافتن منجمله گزاره های اولیه" زندگی اصیل"داشتن است*ظ
:منبع
هویت اجتماعی،از مجنون آموسی .*

!اعتیادی معنا یافته

برای بعضی ها مثل من وبلاگ تبدیل شده است به یک منبع بزرگ اطلاعات و آگاهی و وبلاگ گردی به یک اعتیاد.اعتیادی که میتونه تنها تلف کننده ی وقت و یا راهی مدرن برای گسترش افق های فکری باشد
*.انسان شناسی و چند پرسش؛ از مصطفی ملکیان
*.لذت سرکوب دیگری؛از جبار رحمانی
*.گم شدن در بزرگراه گوگل؛از عباس کاظمی

Monday, August 27, 2007

نماندن

آرامش ویژگی ایست که باید به فکرش بود تا به دستش آورد.و رسیدن به آن 2 مقدمه دارد:
درون نگر؛ درون گرا شدن و به دیگران گیر ندادن. دیده فرو بردن به گریبان خویش.
گیر نکردن در گیرهای دیگران و گیر نکردن در انسان ها.

Sunday, August 26, 2007

papillon...............papillon.............papillon...............papillon
his life ,worth living

Saturday, August 25, 2007

سیاه چاله ی درون

هر چقدر هم در این دنیای پهناور بگردیم چیز با ارزشی پیدا نمیکنیم .چیزی که بتونه به زندگی ما معنا بده ودلیلی باشه که بودن همراه مصرف و ضایعات خود را بر نبودمان ترجیح دهیم.نه احساسات عمیق عارفانه یا عاشقانه ،نه گیجی و خوشی ناشی از یک درک جدید، نه دستیابی به علم و توانایی های کاری منحصر به فرد، نه لذت بردن از لحظات و نه هیچ چیز دیگه اون قدر وزن نداره که بتونه یک زندگی را موجح جلوه بده
گویا درون خود ما سیاه چاله ای وجود دارد که همه ی این چیزهای به ظاهر وزین در اعماقش نیست میشوند
و گویا جهان طوری است که اگر همین زیبایی ها از حالت شخصی در آیند و سمت و سوی برای دیگری بگیرند دیگر گم شدن و بی ارش شدنی در کار نخواهد بود.... گویا

Friday, August 24, 2007

با اجازه ی شریعتی

درس پختن...
درس شکستن...
درس قسمت کردن...
... د درس بودن
احمد علی میگه :هیچ چیز جای سواد تئوریک و آکادمیک رو نمیگیره..
کاش میشد به جای کتاب خوندن کار عملی کرد...کاش میشد همه جا به جای "درس" از کار یا همون "نان" خود دکتر استفاده کرد...کاش میشد این جمله رو تحریف نکرد
ولی متاسفانه مغزما برای پرورش یافتن به توجه ویژه و زمان های مخصوص به خود احتیاج داره..

Tuesday, August 21, 2007

what i love to become...

میخوام وبلاگ هایی که تا حالا خوندم رو یک جوری دسته یندی کنم:
موضوع یک وبلاگ میتونه:ظ
(احساسات و دغدغه های روزانه و سیر فکری خود فرد باشه(مثل وبلاگ قبلی خود من)
صحنه های نابی که در روز به عنوان یک انسان ظریف بین میبینه و دیگران با خوندن آنها نوع جدیدی از نگاه کردن به مسائل عادی را یاد میگیرند
میتونه مکانی برای کپی/ پیست حرف ها و نوشته های دیگران و تکثیر تراوشات فکری انسان هایی متفکر تر باشه
و یا مکانی برای نشر تولیدات ادبی و هنری خود
ولی از بین همه ی وبلاگ ها و شخصیت های متفاوت پشتشان آنچه به نظر من بهتره ،داشتن وبلاگ و شخصیتی است که به مسائل انسانی اطرافش با دیدی کاملا علمی مینگرد .وبلاگی که پایه اش یکی از" علوم انسانی" است و گزاره های آن، که هر روز در تعامل با واقعیت های زندگی جان میگیرد و باز تولید میشوند....شاید وبلاگی شبه "یک لیوان چای داغ

Thursday, August 16, 2007

کل یک سیستم فکری

خوندن کتاب های پراکنده و بی برنامه هیچ فایده ای نداره .کاری که باید کرد وارد شدن به دنیای یک نفر دیگه از طریق کتابهاش و درک سیستم فکری و احساسی ایست که او انتخاب کرده،

Thursday, August 9, 2007

راهی با تئوری ای ساده

اگه بخوای روانشناسی بخونی باید ازدیدن انسانهای جدید شاد بشی ،باید آدم هارو و زیاد شدنشون در زندگیت رو دوست داشته باشی.
اگه گذاشتن عمر روی مشکلات روحی جماعتی مایه دار را کمتر از شان یک زندگی 60 ساله بدانی و در توهماتت جامعه هدفت رو افرادی دردمند تر و تنها تر قرار بدی باید بتونی از زیاد شدن افرادی نه باهوش و بیکلاس و ساده وصمیمی در زندگیت لذت ببری.
عملا فهمیده ام که رسیدن به این جا برای من که اصلا راحت نیست.